English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (7636 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
object module U واحد مقصود
object module U واحد مقصد
object module U واحد مقصود ماژول مقصود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
module U واحد
module U اتاقک پیمانه
module U بخش
module U مدل موشکی
module U اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
module U حوزه گنجایش
module U قسمتی از سفینه فضایی
module U نمونه
module U نقشه کوچک واحد اندازه گیری مقیاس مدل
module U طرح
module U حدود
module U اندازه گیری
module U مدلهای نمونه ساختمانی
module U پیمانه
module U پیمون
module U مدول [جبر] [ریاضی]
module U ماژول
I/O module U واحد داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
module U بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند
module U وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند
module U اندازه میزان
module U ضریب
module U مدول
load module U پیمانه بارشو
dummy module U رویه ساختگی
command module U نقشهراهنما
dummy module U برنامه ساختگی
load module U یک برنامه کامپیوتر به شکلی که میتواند فورا" توسط کامپیوتر اجرا شود
load module U واحدبارشو
real module U ضریب حقیقی
program module U واحد برنامه
personality module U ماژول خاص
personality module U واحد شخصیت
connecting module U مدلتقسیم
lunar module U اندازهخفیف
service module U میزانکروسن
memory module U ماژول حافظه پیمانه حافظه
memory module U واحد حافظه
input/output module U واحد داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
gas lift module U مخزنمرتفعگاز
adjustable proportional module U نیمه مدول نسبی با سقف تنظیم شونده
single in line memory module U مجموعه حافظه افزودنی منفرد
read-only memory (ROM) module U خواندنحافظه
random access memory [RAM] module گذاره حافظ انتخابی
no object U چیزی نیست
no object U اهمیت ندارد
object of will U موصی به
object U برنامه کامپیوتری به صورت کد اصلی که توسط کامپایلر یا اسمبلر تولید شده است
object of d. U ارزو
Whoever else that may object . U هر کس دیگه که اعتراض کند
object of d. U کامه
object of d. U مراد
to a one's object U مقصودخودرا انجام دادن
object U فایلی که حاوی کد اصلی برای تابع یا برنامهای است
object U دلیل اوردن
object U چیز ماده خارجی
object U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
object U پانج کارت که حاوی برنامه است
object U امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
object U دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند
object U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
object U نماش داده می شوند
object U زبان برنامه پس از ترجمه
object U نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
object U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
object U سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
object U اعتراض کردن
object U اعتراض داشتن
object U کالا اعتراض کردن
object U چیز
object U مخالفت کردن
object U هدف
object U مفعول
object U شیئی
object U موضوع
object U شی ء
object U مقصود
object U داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
object U OPERAND
object U مورد
object U موضوع منظره
object of sale U کالا
object of sale U مبیع
object of protest U معترض علیه
object oriented U زبان برنامه نویسی که برای برنامه نویس شی گرا مثل C++ به کار می رود
object oriented U روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود
object of worship U موضوع پرستش یاستایش
object of worship U معبود
object of transaction U مورد معامله
object of testimony U مشهود به
object of sale U مثمن
object balls U توپهایهدف
object oriented U تصویری که از بردارهای تعریف
stimulus object U شیئی محرک
sex object U زنیکهفقطازلحاظجنسیدارایجذابیتباشدونهازلحاظشخصیتوتوانایی
object oriented U استفاده میکند تا شکل تصویر را شرح دهد به جای اینکه در شکل پیکس ایجاد کند
Money is no object at all . U پول اصلا" مطرح نیست
perception of an object U مشاهده یا دیدن چیزی
parent object U صفحهای که حاوی شی ارجاعی است
object symptoms U نشانههای پیدا یا بیرون نما
object routin U روال مقصود
object program U برنامه مقصد دستورالعملهایی که ازcompiler یا assemblerنتیجه شده و اماده اند تا درکامپیوتر اجرا شوند
object program U برنامه مقصود
object point U مقصد
object point U سمت مورد توجه
object oriented U استفاده میکند
object constancy U ثبات شیئی
object of protest U واخواسته
object lessons U درس علمی
object ball U گویی که با گوی اصلی بیلیاردمورد ضربت قرار می گیرد
object case U حالت مفعولی یا مفعولیت
object cathexis U نیروگذاری در شیئی
object choice U شیئی گزینی
object code U برنامه مقصود دستورالعملهای مقصود
object code U خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
object code U برنامه مقصد
object code U دستورالعمل مقصود
object computer U کامپیوتر مقصود
object computer U OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
object deck U دسته کارت مقصود
love object U شیئی محبوب
direct object U مفعول مستقیم
direct object U مفعول بیواسطه
celestial object U celestial
concrete object U عین خارجی
object lessons U درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object lesson U درس علمی
object lesson U درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
his conduct is object U رفتارش قابل اعتراض است رفتارش رضایتبخش نیست
if you dont object U اگر بدتان نمیاید
if you dont object U اگر مانعی نیست
indirect object U مفعول غیر مستقیم
goal object U شیئی هدف
direct object U مفعول صریح
object genitive U مضاف الیه مفعولی
object glass U عدسی شیئی
object glass U عدسی دوربین یاریزبین که نزدیک تراست بچیزی که میخواهندببند
object of appeal U مستانف عنه
object of appeal U فرجام خواسته
object of claim U مدعی به
object of claim U خواسته
object of claim U خواسته دعوی
object of claim U مدعی به متنازع فیه
object of judgment U محکوم به
object of lease U مستاجره
object of lease U عین مستاجره مورد اجاره
object of appeal U پژوهش خواسته
object libido U زیستمایه
object libido U متمرکزبر شیئی
object machine U ماشین مقصود
object language U زبان مقصد
object language U زبان مقصود
object of claim in respect of which U فرجام خواسته
object of claim in respect of which U court supreme
OLE container object U شی ای که حاوی مرجع به شی متصل است یا یک کپی از شی توکار
object of claim in respect of which U the to made is appeal an
object language programming U برنامه نویسی به یک زبان ماشین قابل اجرا در یک کامپیوتر بخصوص
object assembly test U ازمون الحاق قطعات
To achieve ones object ( aim ) . U به مقصود خود رسیدن
object oriented programming U برنامه نویسی مقصود گرا
object oriented graphics U نگاره سازی موضوعی
object method of teaching U شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
His only aim and object is to make afortune . U تنها قصدش پولدار شدن است
object oriented programming language U زبان برنامه نویسی موضوعی
What kind of talk is that ? I object to your remarks (state ments) U این چه فرمایش است می فرمایید ! ( در مقام اعتراض )
Recent search history Forum search
2مفعول
0Powertrain control module
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com